آتش زیر خاکستر
در غیاب جنبش های اجتماعی مثل جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، ناجنبش ها، فعال می شوند که ویژگی های جنبش ها را ندارند و بجای ویژگی های اثباتی وارد مقاومت نرم در حوزه های مختلف مانند حجاب می شوند که جنبه سلبی دارند.
محمدمهدی مجاهدی
نشست آتش زیر خاکستر، تحلیل ناآرامی های آبانماه در انجمن اندیشه و قلم:
برخی تحلیلها مبنی بر توطئه بودن این حوادث، قابل تحلیل علمی نیست، حتی اگر فرض کنیم هم توطئه باشد، باید بستری در نارضایتی اجتماعی داشته باشد که باید آن بستر را فهم کرد.
اگر ما جامعه را واجد ساخت طبقاتی بدانیم، طبقات با یکدیگر تعاملاتی دارند و افراد هر طبقه هم با هم ارتباط و مناسباتی دارند که در وضعیت طبیعی با یکدیگر کار می کنند اما در وضعیت غیرطبیعی و آنرمال، طبقات میانی دچار بدقوارگی شده و بخشی از طبقات میانی شروع به ریزش به طبقات پایینتر می کنند یعنی درآمدشان متناسب با همطبقه های سابق نیست و براساس این کاهش درآمد باید سبک زندگی و عادات خود را تغییر و با هم طبقه ای جدید خود وفق دهند.
مشکل وقتی شدیدتر می شود که کل یا بخش بزرگی از طبقه متوسط دچار این ریزش شود. اگر بخشهای ریزش کرده، از چند طبقه باشند، می توان یک طبقه عمودی اجتماعی را تحلیل کرد که دچار ریزش، نارضایتی، تغییر سبک زندگی و سردرگمی اجتماعی می باشند.
این بخش از جامعه که از چندین طبقه و قشر مختلف تشکیل شده، چون نارضایتی مهمترین ویژگی های آن است، می تواند بستر انتقال و تحریک و اعتراض باشد و کلیت جامعه و وضع موجود را بد و نامطلوب می داند و خود و جامعه را سرزنش می کند.
این سیاه بینی به تدریج به سیاه شدن وضعیت می انجامد، یعنی ذهنیت جامعه، عینیت می یابد.
اگر در جامعه، امکان شکل گیری جنبش های اجتماعی وجود داشته باشد، این نارضایتی ها و اعتراضات را نمایندگی می کند و سخن می گوید، بنابراین به ناامیدی و انباشت نمی رسد.
شعار اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا، نشاندهنده همین فقدان جنبش های نماینده تحولات اجتماعی بود.
در غیاب جنبش های اجتماعی مثل جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، ناجنبش ها، فعال می شوند که ویژگی های جنبش ها را ندارند و بجای ویژگی های اثباتی وارد مقاومت نرم در حوزه های مختلف مانند حجاب می شوند که جنبه سلبی دارند.
تفاوت بیقراری های ٩۶ و ٩٨ این است که در ٩۶ تاحدی از ناجنبش عبور کرده و می تواند سخن بگوید و شعار درست کند
اما در ٩٨، به همین حد از سخن گفتن هم نمی رسد و بیقراری ٩٨ بی زبان است.
این بی زبانی نشان می دهد که بخش خاصی از این طبقه عمودی فعال شده است که در جامعه شناسی به آن ” فرودستان بی قرار” یا بی قرارگر تلفیقی از بیقرار و کارگر یا محروم است.
در تحلیل جهانی می بینیم بی قراری های ٩٨، با سایر کشورها مانند عراق، لبنان، ونزوئلا و … همزمان می شود.
بیقرارگران سه گروهند:
اول گروهی که گذشته ای داشتند اما از دست دادند، نه حال و نه آینده دارند، طبقه متوسط ریزش کرده نماد این گروه هستند
گروه دوم وضعیت حال را داشتند اما بدلیل شرایط اقتصادی، آینده شان را از دست دادند که طبقات جوان و تحصیل کرده را شامل می شود
گروه سوم، کارگران و محرومانی هستند که شرایط زندگی برای آنها غیرقابل تحمل شده و گذشته، حال و آینده ندارند.
ویژگی طبقه بیقرار آن است که تغییر را از نابودی وضع موجود که ممکن است خودشان هم آسیب ببینند اما برای آنها اهمیت ندارد و به هر قیمت حتی خودکشی می خواهند این وضع را تغییر دهند.