معمای سقوط مرگبار زن میانسال، در هالهای از ابهام
دخترم بهخاطر اینکه با ازدواج او با یکی از بستگان مادریاش مخالفت کرده بودم و همیشه در مورد حجاب او سختگیری میکردم از من کینه به دل دارد و به همین خاطر علیه من شهادت داده است. زمانی که همسرم هم زنده بود، من با دخترم اختلاف داشتم. او میخواست راحت زندگی کند، ولی من پدرش بودم و غیرتم قبول نمیکرد او هروقت خواست برود و بیاید. دلم میخواست با کسی زندگی کند که آدم مقیدی باشد، به همین خاطر هم به ازدواج او با یکی از اقوام مادرش رضایت ندادم، حالا هم اطمینان دارم که از سوی اقوام مادرش تحریک شده که این حرفها را بزند تا من در زندان بمانم و او بتواند راحت زندگی کند.